4516 Pine Tree Lane,Washington 15538087991 [email protected]

ترجمه - Google Translate

خدمات Google واژه‌ها، عبارت‌ها، و صفحه‌های وب را بدون هزینه بین زبان فارسی و بیش‌از ۱۰۰ زبان دیگر فوراً ترجمه می‌کند.

ترجمه اسیاب به آلمانی ، مثال هایی در ...

ترجمه "اسیاب" به آلمانی Getreidemühle, Mühle, Wassermühle بهترین ترجمه های "اسیاب" به آلمانی هستند. نمونه ترجمه شده: این عوامل به هم خوردن تمرکز در واقع آبی به آسیاب خلاقیت آنها بود. ↔ Diese Ablenkungen waren

زبان آلمانی - ویکی‌پدیا، دانشنامهٔ آزاد

زبان آلمانی (Deutsch, تلفظ [dɔʏtʃ] ( شنیدن)) یک زبان طبیعی از خانواده زبانی زبان‌های هندواروپایی از شاخهٔ زبان‌های ژرمنی غربی است که بیشتر در اروپای مرکزی گفتگو می‌شود. آلمانی در آلمان، اتریش، سوئیس، تیرول جنوبی، جامعهٔ آلمانی‌زبان بلژیک و لیختن‌اشتاین پرگویشورترین زبان و رسمی است. این زبان همچنین یکی از زبان‌های رسمی لوکزامبورگ و استان اوپوله لهستان نیز به‌شمار می‌رود. آلمانی بیشترین شباهت را با سایر زبان‌های ژرمنی غربی، از جمله انگلیسی، آفریکانس، هلندی، فریسی، آلمانی سفلی، لوکزامبورگی، اسکاتس و ییدیش دارد. آلمانی همچنین شباهت‌های واژگانی بسیاری با

ترجمه "آسیاب (بنای آسیاب یا دستگاه ... - Glosbe

mill ترجمه "آسیاب (بنای آسیاب یا دستگاه آسیاب)" به انگلیسی است. نمونه ترجمه شده: فقط بعد از خشک کردن و کامل آسیاب کردن اون ، میتونی بخوریش ↔ only eat this after drying and grinding it completely

آسیاب آرد به زبان آلمانی صفحه اصلی

Contribute to sbmboy/fa development by creating an account on GitHub.

اسیاب - معنی در دیکشنری آبادیس

آسیاب به ترکی: دَگیرمان گفته می شود و با توجه به اینکه حرف " گ " در وسط کلمه های ترکی " ی " تلفظ می شود، این کلمه دَییرمان تلفظ می شود.

معادل آسیاب به انگلیسی دیکشنری ...

ترجمه و معادل کلمه «آسیاب» به زبان انگلیسی به همراه تلفظ آنلاین توضیحات و مثال. 1 - mill (اسم) معادل آسیاب به انگلیسی دیکشنری انگلیسی به فارسی بیاموز

ترجمه "آسیاب دستی" به انگلیسی - Glosbe

ترجمه "آسیاب دستی" به انگلیسی. quern ترجمه "آسیاب دستی" به انگلیسی است. نمونه ترجمه شده: چرخاندن آسیاب دستی کار است ↔ performing on a tread mill is work. آسیاب دستی.

معنی آسیاب فرهنگ فارسی معین واژه‌یاب

فرهنگ فارسی معین. [ په . ] (اِمر.) آسی که با نیروی آب کار می کند. ؛ ~به نوبت کنایه از لزوم رعایت کردن نوبت . برای این واژه معنی دیگری پیشنهاد دهید. پس از تأیید، معنی پیشنهادی با نام‌تان در سایت منتشر ...